زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در فراق حضرت زهرا سلام الله علیها
رفتی و روز و شبم یکسره غمبار شده نیـستی خـانه به روی سـرم آوار شده نفـسم! همنفـست بیکس و بییـار شده موقع غسل تنت بود، سرم درد گرفت تا نگاهم به پرت خورد پرم درد گرفت دم در خیره به من تیـزی مسمار شده آب غسلت همه از چشم تر حـیدر بود ورم بازویت از صورت تو بدترد بود شصتم از وضع وخیم تو خبردار شده با چنین وقت کمم کار تنت را چه کنم؟ خون جاری شده روی کفنت را چه کنم؟ رفــتـهای و اســدالله گــرفــتــار شــده به خـدا زنـدگـیم را به نظر چرخاندند ریشهام را که تو بودی به تبر چرخاندند بـیمـحـلی به عـلـی سنّـت بـازار شده نیستی دخترمان زار و پریشان شده است تو چه گفتی که فقط گرم حسین جان شده است کـربـلا وعـدۀ دیـدار من و یــار شـده مـوقـع گـریـه بـرای بـدن بـیسـر شـد بـدنی پـاک لگـد کـوب شد و پرپر شد نیـزهای در وسط حنجـرهاش کار شده |